مبنای ارتباط و تفاهم و گفتگوی میان فرهنگ ها، فلسفه دین تطبیقی

به گزارش مجله یک کامپیوتر، به گزارش خبرنگاران، نخستین روز از هفتمین همایش بین المللی فلسفه دین معاصر صبح امروز 9 بهمن ماه در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه خوارزمی به همت انجمن علمی فلسفه دین ایران و گروه فلسفه دانشگاه خوارزمی برگزار گردید.

مبنای ارتباط و تفاهم و گفتگوی میان فرهنگ ها، فلسفه دین تطبیقی

حسین هوشنگی در بخش اول سخنرانی ها در سالن فارابی با موضوع فلسفه دین تطبیقی گفت: بحث من در فلسفه تطبیقی در مقام تصور است. ابتدا محل نزاع را باید تحریر کنم. تعابیر گوناگونی از تطبیق شده است. ما در مقایسه و تطبیق در واقع مصاحبه می کنیم. مثلاً دو مکتب یا دو فیلسوف را در یک مسأله به مصاحبه وا می داریم. در کلمه دیالوگ دیا به معنی دو و کثرت و تنوع است و لوگ به معنی لوگوس است. یک نظر یا فرد را با خود مقایسه نمی نمایند. یک جهت وحدت و مشترکی داریم که در این مقام مقایسه و مصاحبه تحقق پیدا می نماید. در تطبیق بر روی این جهت کثرت و جهت وحدت تأکید می کنیم.

وی ادامه داد: لوگوس که جهت وحدت را معین می نماید و بنا به معنای یونانی اش سخن عقلانی است، کلی است. آن مبنای مشترک برای مصاحبه را کلی به معنای یونیورسال معین می نماید. در مقابل جزئی که مفهومی قابل صدق بر کثیر است. اگر مفهوم کلی نداشته باشیم امکان مصاحبه و مقایسه از بین می رود. ما در هر حوزه ای بر اساس یک مفاهیم مشترکی مصاحبه می کنیم. کلی، مبنای ارتباط و تفاهم و مصاحبهی میان فرهنگ هاست.

حسین هوشنگی سپس بیان کرد: در باب کلی، یک عده رئالیست اند مثل ما و افلاطون و ارسطو. یک عده هم ایدئالیست و کانسپچوالیست هستند که معتقدند کلی در ذهن فقط است و در خارج افراد حضور دارند. گروه دیگر نومینالیست ها هستند که معتقدند کلی، نه در خارج و نه در ذهن، بلکه فقط یک لفظ است. هر دینی یک بعد اعتقادی دارد که ناظر به عالم واقع است. بخشی از دین هم گزاره های ناظر به عمل اند و ارزشی اند. بحث من معطوف به آن بخش از دین است که ناظر به احکام و گزاره های ارزشی و معین تکلیف است. یعنی مفاهیمی که ناظر به عمل و ارزشی اند است. مثل مفهوم سعادت، خیر، شر، حق، مقدس، عبادت، شریعت، خوب، بد، مباح، مستحب و ... .

وی اضافه نمود: فلسفه دین تطبیقی در این حوزه با چالش بزرگی روبرو است و آن بحث کلیات و مفاهیمی است که ناظر به عمل است. در این جا حیثیت و واقعیت کلی متفاوت می گردد با کلی در مفاهیمی مثل واجب الوجود، نفس و ... . با مفهوم مقدس، دین را از غیر دین جدا می کنیم. حکمای ما نیز گفته اند که گاهی ادراک ما کاشف از واقع است و گاهی نیز ادراک ما مقدم و بر سازنده واقع است. مثل مفهوم خوب که منشأ اراده شما برای تحقق چیزی می گردد. افلاطون و سقراط این تفاوت را نمی گذاشتند و این تفاوت با ارسطو آغاز شد که گفت حکمت، عملی و نظری است.

حسین هوشنگی اضافه نمود: این تفکیک ارسطویی در فلسفه ما هم به رسمیت شناخته شد تا این که علامه طباطبایی این را عنوان نمود که یک ادراکات حقیقی ناظر به واقع داریم که در آن ها ما منفعل ایم و همچنین ادراکات اعتباری داریم که نوعی دخل و تصور سوژه در آن وجود دارد. ما نوعی فعالیت در برساختن آن مفاهیم و ادراکات و تصدیقات داریم. ما به وسیله احتیاجهای تکوینی و تمایلات مان در آن ها دخیل هستیم. چون احتیاجها و احساسات ما متحول است این مسأله احتیاجها و تمایلات متفاوتی در ما ایجاد می نماید، پس در حوزه ادراکات اعتباری تحول وجود دارد. این را ارسطو هم می گفت.

وی گفت: پس یک کلیت قوی و یک کلیت ضعیف را می توانیم از هم تفکیک کنیم. قوی یعنی کلی ای که مطلق است و اطلاق آن بر مصادیق علی السویه و مبرای از سوبژکتیویته و ذهنیت های ماست. کلی ضعیف نیز به شرایط بستگی دارد و رنگ و بوی احتیاجهای ما را دارد و کاربردی است و ما در اصول آن فعالیم و وجه فرهنگی دارد. این تفکیکی که علامه در ادراکات حقیقی و اعتباری انجام دادند یک هدفش این بوده که پاسخ به ماتریالیست ها و نسبی گراها داده باشند که می گفتند همه ادراکات متغیر اند.

حسین هوشنگی در ادامه گفت: اگزیستانسیالیست ها عموماً با کلی مشکل دارند و می گویند باید راجع به فرد بحث کنیم و نمی توانیم نسخه کلی برای انسان بپیچیم. هر انسانی برای خود دنیایی است و انسان ها به دنیا معنا می دهند. در زیست شناسی نیز جریانی در این حوزه درست شده است. یاکوب فن اوکسکول زیست شناسی است که به فلسفه روی آورده و می گوید هر ارگانیسم در تعامل با محیط و متناسب با شرایطش دنیا را می یابد. مثلاً گوسفند، گرگ را دشمن می بینید و شیر، گرگ را به عنوان شکار. همین را به انسان ها تعمیم می دهد.

وی همچنین گفت: در زبان شناسی و فرهنگ نیز به مسأله نسبیت خیلی دامن زده شده است. ما از پنجره زبان به دنیا نگاه می کنیم و زبان نیز حامل فرهنگ است، در نتیجه اهل هر زبان و فرهنگی به گونه ای متفاوت دنیا را می بیند. با این نگاه آیا فلسفه دین تطبیقی در حوزه مفاهیم ارزشی امکان پذیر است یا دستگاه های مختلفی وجود دارد که مشترک لفظی دارند؟ به عقیده من کلی به معنای قوی و عینی هم قابل تعریف است و با نظریه اعتباریات علامه می توانیم این را تصحیح و توجیه کنیم. درست است که خیلی از مسایل تغییر می نماید اما آیا ما احتیاج های ثابت و فطری و تکوینی نداریم؟ علامه می گوید داریم که آن ها را اعتباریات عمومی می نامد.

حسین هوشنگی اضافه نمود: یک فیلسوف دین باید بتواند این را لاجیکال و با لوگوس تبیین کند. لوگوس حرفش یکی است و آن جایی است که حقیقت یافته می گردد. اگر از احتیاجهای ثابت مان تبیین عقلی ارائه دهیم می توانیم به زمینه مشترکی برای مصاحبه و فلسفه دین تطبیقی و مصاحبهی با دیگر فرهنگ ها برسیم.

بانیما: قدرت گرفته از سیستم مدیریت محتوای بانیما

منبع: خبرگزاری مهر
انتشار: 18 شهریور 1400 بروزرسانی: 18 شهریور 1400 گردآورنده: 1com.ir شناسه مطلب: 4153

به "مبنای ارتباط و تفاهم و گفتگوی میان فرهنگ ها، فلسفه دین تطبیقی" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "مبنای ارتباط و تفاهم و گفتگوی میان فرهنگ ها، فلسفه دین تطبیقی"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید